مرز سدخلو حدوداً 3 ساعت با تفلیس فاصله داشت | رفتیم ازش بستنی شکلاتی بخریم که گفت ندارم! در کنار این خیلی ریسکی و پرسرعت میروند! از راننده اتوبوسه هم نگم براتون! به همین خاطر خیلی سوال میپرسن توی مرز ازتون! همین که اتوبوس اومد حرکت کنه یکی از کارمندای هتل اومد و گفت که پرده یکی از اتاقا شکسته، باید خسارت بدین! این شد که با اونا گروه شدیم و حرکت کردیم سمت بالای کوه که یادواره شهدا بود |
---|---|
وقتی ازشون پرسیدم که چرا ایران نمیاین که نزدیک تره؟ جوابشون دو چیز بود! دیگه شب شده بود و رفتیم شام | از اونجا که تعدادمون زیاد بود چند دست غذا سفارش دادیم |
ساعت 8 صبح که بیدار شدیم من رفتم یه دوش تیز گرفتم و رفتیم برای صبحانه | قیمتشونم حدود یه دلار بود! بلاخره راضی شدن روی کاغذ بنویسن! در نهایت هزینه این خورد خوراک ما چند شد؟ دقیق یادم نیست اما غذای من با یه نوشابه اسپرایت شد حدود 30 دلار! سرباز بد اخلاق پرسید: Where do you want to go? ساعت حدود 10شب بود که اتوبوس اومد |
---|---|
اما باید گوشیت چک بشه! راسته که باربکیو شده بود با یه سس خیلی خفن! ولأن موضة فتحات الظهر المُزينة بأربطة وشرائط رفيعة تأخذ أشكال مختلفة، تعتبر من أبرز ملامح هذا العام، نقدم لك أكثر من موديل لتلك الفتحات | ان اللغة الانجليزية بحر من المفردات و العبارات والمصطلحات و أحرف الجر و كثيرا من المبتدئين ما يستصعبون في اللغة الانجليزية لأنها كثيرة متشابكة وقد يكون للحرف الواحد أكثر من معنى حسب وروده في الجملة |
یه جا همینجوری تو یه خیابون میچرخیدم که زیرگذر یا خط عابر پیدا کنم، یهو یه پیرمرد که دید دو ساعته دارم به کف خیابون نگاه میکنم و دوستام که اونور خیابونن، اومد زل زد تو چشم و با خنده دستمو گرفت و پرت کرد وسط خیابون و اشاره کرد که رد شو! ماهم رفتیم که بخوابیم و آماده شیم برای روز بعد.
29